ابتدای این هفته بود که خبری تاثر برانگیز در کشور ما مردم را متحیر کرد. قتل زن 17ساله توسط شوهرش در اهواز و چرخاندن سر او، برای نشان دادن غیرتی که می‌گفتند ندارد! این خبر به سرعت در تمام کشور  و حتی دنیا پخش شد و نظرات بسیاری حول این اتفاق صورت گرفت. پلیس قاتل و شریکش رو فورا بازداشت کرد و دادستان اهواز هم گفت این پرونده به‌صورت ویژه بررسی و به‌سرعت حکم لازم صادر خواهد شد اما حواشی این قتل دوباره ذهن‌ها را به‌خودش مشغول کرد که باید نگاهی دقیق‌تر به آن داشته باشیم.
 
بحث‌های مربوط به این اتفاق نه فقط در میان مردم و رسانه‌ها شکل گرفت بلکه واکنش مسئولان خصوصا بانوان نماینده و مسئول هم به اشکال مختلف دیده و شنیده شد. مردم خواستار بخورد فوری و جدی با قاتل شدند و رسانه‌ها به تحلیل این اتفاق هولناک پرداختند. مسئولان گاهی از قوانین کامل در مورد خشونت بر علیه زنان گفتند، گاهی از نقص آن و گاهی هم از در جریان بودن تصویب این قانون؛ آنچه که مسلم است این است که قوه قضائیه برخورد جدی با این افراد داشته باشد و آن‌چه که متوقع است این می‌باشد که به هر شکلی باید در این بخش پیش برویم و سعی کنیم این اتفاقات در کشور ما رخ ندهد.
 
در میان واکنش‌ها و بحث‌ها برخوردها و تحلیل‌های دوگانه‌ یا خبیثانه هم دیده شد. از روزنامه سازندگی که قتل دختر یازده ساله(رومینا اشرفی) را به کودک همسری ربط نداد و نوک پیکان حمله را سمت پدر آن دختر گرفت اما قتل دختر هفده ساله را به کودک همسری ربط داد و نوک پیکان را به سمت شوهر گرفت تا واکنش‌ رسانه‌های غرب نشین که طوری این قتل را بزرگ می‌کنند و از نقص قانون در ایران می‌گویند که انگار در همان کشورهایی که بودجه‌شان و محل کارشان تامین می‌شود هیچ ظلمی از سوی مردان به زنان دیده نمی‌شود. در کل نگاه‌های دوگانه و سوء در همه اتفاقات کشور ما وجود دارد. مخاطبی که سواد رسانه‌ای دارد مطمئنا با گشت و گذار در فضای مجازی و رسانه‌های متعدد می‌تواند به حقیقت ماجرا و یک جمع‌بندی درست برسد و نیازی نیست ما یا رسانه‌های دیگر خط مشی او را مشخص کنیم، پس اینکه چرا برخی رسانه‌ها مملو از دروغ، سیاه‌نمایی، فریب، سیاست‌های دوگانه دارند محل بحث نیست.
 
ما می‌خواهیم از خود بپرسیم که چرا این اتفاقات رخ می‌دهد و وقتی رخ داد چطور باید با آن برخورد کنیم؟ چطور باید خودمان را از دور شدن از حقیقت نجات دهیم و درگیر داوری اشتباه در مورد یک جریان نشویم؟ آن‌چه که مهم است خودمان هستیم، تک‌تک ما مردم که در رفتارهای‌مان گاهی از حد اعتدال خارج می‌شویم و دست به کاری می‌زنیم که خودمان و دیگران را به‌خطر می‌اندازد یا نیست و نابودمان می‌کند. اکنون زمان آن است که پرسش‌هایی داشته باشیم خارج از جو رسانه‌ها و شلوغ‌کاری آنها؛
 
اولین و مهمترین سوال این است که متخصصان و تحصیل‌کرده‌ها در موضوع خانواده، مردم، جامعه، روح و روان انسانی، اخلاق و... چرا صدای‌شان شنیده نمی‌شود؟ چرا قبل و بعد از هر اتفاقی در جامعه و توسط یک شهروند چرا مورد تحلیل و بررسی درست توسط متخصصان جامعه‌مان که سال‌های متمادی عمرشان را صرف تحقیق و پژوهش در این نوع مسائل کرده‌اند نمی‌بینیم و اگر تحلیلی دارند چرا ما با صفحات شخصی آنان در فضای مجازی آشنا نیستیم؟ به‌نظر می‌رسد یک کمبودی در ما و در متخصصان و فرهیختگان جامعه وجود دارد. آن‌قدر که رسانه‌ها تلاش می‌کنند تحلیل‌های صدمن‌‌یه‌غاز داشته باشند متخصصان سعی ندارد تحلیل‌های جانانه و کارشناسانه داشته باشند و آن‌قدر که ما صفحات سرگرمی، تبلیغاتی، فروشگاهی و صفحات هنرمندان، سلبریتی‌ها، بنگاه‌های خبری پراکنی و افرادی که با هجویات می‌خواهند ما را به‌طرف خود جذب کنند را دنبال می‌کنیم به‌دنبال کارشناسان، متخصصان و متعهدان در زمینه‌های آموزش، تربیت، تأدیب، جامعه‌شناسان، اهل‌ فکر و اندیشه و خرد، کسانی‌که می‌توانند با راهنمایی‌های‌شان ما را کمک کنند را دنبال نمی‌کنیم. مشکل کجاست؟
 
بیشترین مشکل ما برگرفته از ضعف فرهنگ و ضعف آموزش و اطلاع‌رسانی است. اینکه جوانان ما گرفتار مشکلات عاطفی می‌شوند و وقتی به بزرگ‌ترها مراجعه می‌کنند کار بدتر می‌شود، اینکه با این‌همه اطلاع رسانی باز هم دختران ما فریب وعده‌های پوچ فریب کاران را می‌خورند، اینکه جامعه ما در آتش حسادت و طمع و دروغ و فریب می‌سوزد، اینکه حد تعادل را نمی‌شناسیم و برای رفع اتهام از خودمان به بدترین کارها دست می‌زنیم و... همگی نشان می‌دهد در موضوع تفهیم جوانان و رعایت انصاف کار نکردیم. بسیاری از رسانه‌های داخلی بدون آنکه بدانند بر این آتش بنزین می‌ریزند به اسم آنکه در حال تحلیل وقایع هستند. به‌طور مثال در این ماجرا اصلا چیزی به‌نام کودک‌همسری وجود ندارد اما افراد بی‌فکر سعی می‌کنند در این مواقع عقده‌های فروخورده خود را بیرون بریزند. ایجاد تردید و سردرگمی جوانان و حس بد آنها به میهن و برخی آداب و رسوم صحیحش اجازه فکر و آزادی عمل را از آنان می‌گیرد. مدام دنبال فرصتی هستند که از کشور بروند و در دنیای دروغین بیرون به خوشبختی برسند.

می‌خواهیم بگوییم ما اولا نیاز به آموزش داریم و دوما نیاز به تمرین آموخته‌ها. قبلا اگر دسترسی به متخصص امکان‌پذیر نبود، اکنون که میسر و آسان شده، پس چرا برای آموختن و ماهر شدن در رفتارهای اخلاقی، اجتماعی، انسانی و... کمی تعلل داریم؟ حالا چرا صحبت از این رفتار شد؟ مسلم است که هر اتفاق بد و هولناکی در جامعه از یک فرهنگ و خلق بد نشأت می‌گیرد و ریشه در یک تفکر غلط دارد. همان‌طور که در جریان قتل اخیر تفکرات غلط و رفتارهای اشتباه دیده می‌شود. تفکری غلطی که می‌گوید به بهانه ناموس پرستی هرکاری انجام بده، تفکری که مردم را به‌طرف طعنه‌ زدن و عصبانی کردن همسر آن زن می‌برد، تفکری که می‌خواهد از آب گل‌آلود ماهی بگیرد، تفکری که ما به افراط و تفریط می‌کشاند و باعث می‌شود افرادی بر فکر ما تسلط پیدا کنند و ما را به طرف کشتن یک انسان ببرند و هزاران فکر اشتباه دیگر که ما را درگیر خود کرده است.
 
اهل فکر در این اتفاقات فورا از خود می‌پرسند که چرا این اتفاقات هر چند وقت یک‌بار در جوامع دیده می‌شود؟ چطور باید مردم‌مان را از آن دور کنیم؟ تکلیف‌مان در این مواقع چیست؟ بهترین رفتار در مواجه با اتفاقات ناگوار چیست؟ اتفاقاتی که می‌تواند یک فرد را به قتل مجاب کند و اتفاقاتی که بعد از هر اشتباهی باید انجام بپذیرد. معمولا رسانه‌های خصوصا رسانه‌هایی که مدام به اسم مخالفت با حکومت از مردم مهربان و بافرهنگ ایران انتقام می‌گیرد و نمی‌داند چه بلایی بر سر مردم ما آورده است، نمی‌خواهند فکر کنند. اگر کمی با خود خلوت می‌کردند به‌جای سروصدای بی‌جا سعی می‌کردند مردم را در فهم دقیق واژه غیرت، عفت، ناموس پرستی، انسان دوستی، مهربانی به هم‌نوع و... کمک کنند.
 
اگر از مردم بپرسیم معنای غیرت تا چه حدی کاربرد دارد چه می گویند؟ مطمئنا همه می‌گویند تا جایی‌که به‌کسی ضرری نرساند اما آیا این پاسخ در عمل دیده می‌شود؟ پس چرا در عمل چیز دیگری می‌بینیم؟ چرا نمی‌دانیم و وقتی می‌دانیم عمل نمی‌کنیم؟ این سطح از ندانستن‌ها را چه کسانی باید به دانستن‌ها تبدیل کنند؟ چه کسانی باید بدون افراط و تفریط بدون ذهنیت، بدون غرض و با در نظر گرفت آداب و فرهنگ این مردم آنها را در رسیدن به یک زندگی درست کمک کنند؟ در کل این اتفاقات باید ما را بیشتر از قبل به ضرورت آموزش و هدایت به‌سمت اعتدال برساند. بیشتر باید هوای یکدیگر را داشته باشیم و با فکر، درایت، علم و مهربانی به هر مسئله‌ای نگاه کنیم.